پیشاپیش خدمت همه مردم ایران و مسلمانان جهان تسلیت عرض می کنیم.

اربعین که می‏ آید، باید از زینب گفت؛ از حاصل زخم‏ها و نمازهای نشسته‏ ای که هنوز او را به یاد دارند.
اربعین می ‏آید؛ اما تلاوت زیبایی را تنها در چشمان زینب علیهاالسلام باید جست. اربعین می ‏شکفد و نام زینب گل می ‏کند. زینب از آن چه یزیدیان شرم ‏زده هراس داشتند هم بالاتر بود. زینب علیهاالسلام ، با خطبه ‏ای از غربت در میان هلهله زنان شام، گل گریه کاشت.
اربعین است و کاروان تأثیرگذار عشق آمده است. فرزند مکه و منا ـ زین‏العباد ـ آمده است؛ پیک انقلاب ‏گر، برای شامیانی آمده است که دل‏هاشان از بنای مسجد دمشق هم سخت‏ تر بود.
اربعین آمده است؛ همراه سپاه پیروز افتخار و وارثان خون و روشنی.
چهل روز پیش ...
چهل روز از اشک‏ های کربلا می‏ گذرد؛ قطراتی که حاوی پیام فتح‏ اند و دلاورمردی. امروز «جابر» و «عطیه» خود را به مدفن حنجره آزادگی رسانده ‏اند.
در چهلمین روز، تنها چیزی که برای همه تداعی می ‏شود، حدیث خون و پیروزی است.

--------------------------------------

چهل روز گذشت...

چهل روز بی حسین گذشت...

چهل روز بی حسین بر تو چه گذشت؟

در این چهل روز چه ها که ندیدی؟

از آن دم که دست، زیر پاره های تن حسین فاطمه بردی و خدایت را تمنا کردی؛ این قلیل بپذیرد، چه ها که ندیدی

آتش، سیلی، تازیانه، اشک کودکان، سرهای برنیزه، شتران بی جحاز، شادی کوفیان، هلهله ی شامیان، زکات به ال پیامبر، دندان و چوب خیزران...

برای برادر بگو چه بر سرت می آمد وقتی موهای سپید سه ساله را شانه می زدی، بگو چه امانتی در خرابه های شام به خاک سپرده شد، بگو مثل کوه استوار ماندی، بگو شبهه ها را جواب دادی، تاریکی ها را روشن کردی،

چهل شب برادر شهید را در نماز شب دعا کردی.