دلتنگی
پیراهن نیست
که عوضش کنی و
حالت خوب شود !
دلتنگی
گاهی
پوست تن
آدمی ست ...
-------------------------------------
من می روم......
و کلید این خانه ی دلگیر را
زیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت
دلتنگ که شدی
آمدی
و نبودم
نگرد!
باران
هرگز شبیه آنچه بود
به آسمان
بر نمی گردد...
---------------------------------
انسان یڪ برگ درخٺ نیسٺ🍃
ڪہ آب رودخانہ،اورا
بہ هرجایےڪہ خواسٺ،بڪشاند🌺🍂
بلڪہ شناگریسٺ ماهر🌊
ڪہ مےتواند بادودسٺِ
"اراده"و"اقدام"💛
دردریاےبیڪران زندگے
بہ هرطرفےخواسٺ شناڪند🌺🐚
-----------------------------------------
من قولت را به پاییز داده ام
قول داده ام
تمام روزهایش
تمام دلگیرے هایش
تمام غروب هایش را
با تو شیرینش کنم
شرمنده ام نکن...
--------------------------------------
وقتـــی دو نفـــر از هـــم جـــدا میشـــن ....
دیگه نمیتونن مثل قبل دوستـــ باشن ؛ چون به قلب همدیگه زخم زدن !
نمیتونن دشمن همدیگه باشن ؛ چون زمانی همو دوستـــ داشتن
تنها میتونن آشنا ترین غریبه برای همدیگه باشن ...!
--------------------------------------
آرزو دارم
ناخواسته به دست آوری
آن چیزهایی را که خواسته هایت هستند…
آن گونه که با خود بیاندیشی :
آیا کسی برایم آرزویی کرده است … ؟!
هی پاک می کنم…
هی می نویسم…
املایم بد نیست !
از تکرار اسمت لذت می برم…
گفتم مگر ز رویت زاهد خبر ندارد
گفتا که تاب خورشید هر بی بصر ندارد
گفتم بکوی عشقت پایم بگل فرو شد
گفتا که کوچه عشق راهی بدر ندارد
گفتم سرای دل را ره کو و در کدام است
گفتا بدل رهی نیست این خانه در ندارد
گفتم تو گوی خوبی از دلبران ربودی
گفتا که مادر دهر چون من پسر ندارد
گفتم که بر فلک هست خورشید و ماه تابان
گفتا که همچو روئی شمس و قمر ندارد
گفتم رهی بکویت بنمای اهل دل را
گفتا که راه عشقست راهی دگر ندارد
گفتم که از غم تو تا چند زار نالم
گفتا که در دل ما زاری اثر ندارد
گفتم که فیض در عشق از خویش بیخبر شد
گفتا کیست عاشق کز خود خبر ندارد
-------------------------------------------------
دلم غمگینه غمم سنگینه چه کردی با این دل بی کینه
تو که گفتی قصمون شیرینه
یه روزی آسون ولم کردی ولم کردی خونین دلم کردی
حالا شب ها تا سحر بیدارم با کابوس آخرین دیدارم
پریشونم خیس بارونم مردم از دلتنگی
چی غیر از عشق دیدی از مو که با دلم میجنگی
ازت دلگیرم نگفتی میرم نگفتی چیزی
زدی آتیشم نموندی پیشم عجب پاییزی
---------------------------------------------
تلخ منم ..
همچون چای سرد
که ساعات طولانی نگاهش کرده باشی ..
و ننوشیده باشی ..
تلخ منم !
چای یخ ..
که هیچ کس ندارد
هوسش را ..
----------------------------------------------------
برات اتفاق بیوفته...
همون موقع که ذوقشو داری
وگرنه گذر زمان همه چیزو
بی رنگ میکنه...!
---------------------------------------------
هر دلی از سوز ما، آگاه نیست
غیر را در خلوت ما، راه نیست
حال بلبل، از دل دیوانه پرس
قصّه ی دیوانه، از دیوانه پرس
-------------------------------------------------------
