در این برهوتِ بی خواب و طی،

مگر من چه کرده ام

که شاعرتر از اندوهِ آدمی ام آفریده اند؟...!
-----------------------------------------------------------------
ترسم از این است
که یک شب بخواهی
به خوابم بیایی
و من هم چنان به یادت
بیدار نشسته باشم...
---------------------------------------------------
یک امشب را
دیگر
چشم به راهِ شعر نخواهم ماند.
من امشب خودم به عمد
از احتمالِ آمدنِ تــو
برای خودم ترانه خواهم خواند.
------------------------------------------------
مهم نیست که مرا

از ملاقات ماه و گفت و گوی باران

بازداشته اند

من برای رسیدن به آرامش

تنها به تکرار اسم تو

بسنده خواهم کرد ..
----------------------------------------------
ماندن در خانه

مردم را خسته می کند

رفتن به خیابان هم پول می خواهد

منتظر تماس توام

بی شنیدنِ تو

همه کهکشان کر است ..
-----------------------------------------------
نه طبق مد دوستت دارم ...
نه به حکمِ سُنَت...!
همه چیز بنا بر فِطرت است...
خوب‌ها...
دوست‌داشتنی‌اند...
مثلِ تو...
--------------------------------------
🌱 قلبت را آنقدر
از عاطفه لبریز کن
که اگر روزی
افتاد و
شکست همه جا
عطر گل یاس
پراکنده شود...
-----------------------------------------
💟 مرا بعد از خودت،
بی چتر و بی تن پوش نگذاری

که سرمای بدی دارد،
زمستان های بعد از تو....
---------------------------------------------------------------
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی
که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت،
دلتنگی ام را به باد می سپارد...
-----------------------------------------------------------------
همگان به جست‌ و جوی خانه می‌گردند
من کوچه‌‌ی خلوتی را می‌خواهم
بی‌انتها برای رفتن
بی‌‌واژه برای سرودن و
آسمانی برای پرواز کردن
عاشقانه اوج گرفتن
رها شدن ...
-------------------------------------------------------
بزرگترین درس پاییز شاید همین باشد؛
در اوجِ وابستگی تمرینِ رها کردن را